اولین سینه خیز
امشب سبحان عزیز برای اولین باراستارت عقبکی رفتن رو زد
از این که داره بزرگ میشه خیلی خوشحالم ولی دلمم برا نوزادیش تنگ میشهخیلی زود داره میگذره
بزرگترین دغدغه من الان سه ماه دیگست که باید تنهاش بذارم و برم سر کار
الان سبحان خیلی به من وابستست و فقط من میدونم چی میخواد و این که با یه ادم غریبه تنها بذارمش وحشتناکه
دو سه روز بعد از اینکه خاله ها رو دعوت کردیم خونمون برای ختنه سبحان خاله سمانه و خاله نرگس سرما خوردن بعد یکهفته هم حس بویاییشونو از دست دادن۰ خاله سمانه چون حامله بود ازمایش داد و مشخص شد که کروناهست🤦♂️🤦♂️🤦♂️چقدر غصه خوردیم البته به مامان بابا نگفتیم تا دو روز پیش که قرنطینه شون تموم شد و خودشون اومدن گفتنولی خدا خیلی بهمون
رحم کرد اگه خدایی نکرده اونشب بابا ازشون میگرفت با اون قلب مریضش
خدایا ازت میخوام سایه همه پدر و مادرا رو از سر بچه ها کم نکنی
راستی این رو هم بگم که از این هفته رسما غذاخوردن یبحان شروع شده از لعاب برنج استقبال نکرد ولی وقتی شیرینش کردیم خورد الان بهش میوه میدم و عاشق سیبهوقتی سیب رو با چاقو پوره میکنم و بهش میدم چنان با لبخند نگام میکنه که انگار تمام دنیا رو بهم میدن🤗🤗🤗
این عکس مال امشب میخواستم بهش شیر بدم ولی فضول خان عقبکی تا اون جاها رفت
از این که داره بزرگ میشه خیلی خوشحالم ولی دلمم برا نوزادیش تنگ میشهخیلی زود داره میگذره
بزرگترین دغدغه من الان سه ماه دیگست که باید تنهاش بذارم و برم سر کار
الان سبحان خیلی به من وابستست و فقط من میدونم چی میخواد و این که با یه ادم غریبه تنها بذارمش وحشتناکه
دو سه روز بعد از اینکه خاله ها رو دعوت کردیم خونمون برای ختنه سبحان خاله سمانه و خاله نرگس سرما خوردن بعد یکهفته هم حس بویاییشونو از دست دادن۰ خاله سمانه چون حامله بود ازمایش داد و مشخص شد که کروناهست🤦♂️🤦♂️🤦♂️چقدر غصه خوردیم البته به مامان بابا نگفتیم تا دو روز پیش که قرنطینه شون تموم شد و خودشون اومدن گفتنولی خدا خیلی بهمون
رحم کرد اگه خدایی نکرده اونشب بابا ازشون میگرفت با اون قلب مریضش
خدایا ازت میخوام سایه همه پدر و مادرا رو از سر بچه ها کم نکنی
راستی این رو هم بگم که از این هفته رسما غذاخوردن یبحان شروع شده از لعاب برنج استقبال نکرد ولی وقتی شیرینش کردیم خورد الان بهش میوه میدم و عاشق سیبهوقتی سیب رو با چاقو پوره میکنم و بهش میدم چنان با لبخند نگام میکنه که انگار تمام دنیا رو بهم میدن🤗🤗🤗
این عکس مال امشب میخواستم بهش شیر بدم ولی فضول خان عقبکی تا اون جاها رفت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی