امروز بابا مهدی خونه بود چون ساعت۲ امتحان داشت!من تا ساعت ۲ بیدار بودم و سرحال مامانم نتونست از پیشم تکون بخوره چون زود گریه میکردم ولی راس ساعت ۲ خوابم برد ️ بعدشم همش چرت میزدم بعداز ظهر رفتیم بیرون با خاله سمانه رفتیم خونه بابا بزرگ خودشون نبودن ما رفتیم چایی دم کردم و خوردیم زردالو هم خوردیم وقتی سوار ماشین شدیم گه برگردیم بابا بزرگ و مامانی اومدن باز پیاده شدیم و رفتیم تو خونه یه چایی دیگه خوردیم خلاصه الان ساعت ۱۲ و نیم شیه و من خوابیدم مامان کنارم خوابه و بابا که امتحانشو خوب داده جلو تلویزیون تخمه میشکنه و فیلم میبینه با نور کم تواتاق خوابیدم ️ ...